رهاوی
< < < < < <<


رهاوی



فرستادن نظرات



آرشيو


Wednesday, July 28, 2004

_ساکت، همه ی  فریادها ساکت،
همه جا ساکت .
سکوت :
      من می خواهم فریاد بزنم

 
_پیامبری نیست، هیچ پیامبری نیست.
هیچ کسی پیامبر نیست.
بی هیچ پیامبری :
           جز پیامبر من

بازی هایمان همان است ، رنگ و لعابش عوض شده ، خلوصش کمتر شده ، 
هنوز هم من ها را ثابت می کنیم نه قضیه را .
هنوز هم توها را نفی می کنیم که من ها را ثابت کرده باشیم .
انسان باشیم و بی ریا : گرگ باشیم و دنبال هم کنیم.



Monday, July 12, 2004

مرا به جایی ببر که هیچ کس را امتحان نمی کنند. من خودم از همه بیشتر سرجلسه مراقب خودم هستم.لعنت به من. چه کسی آن قدر محکم بر قانون های خودش ایستاده است که بتواند مرا امتحان کند؟ از امتحان شما سربلند بیرون آمدن، سرشکستگی خود من است. من ناظرها را دوست ندارم.
مومن کسی ست که به قانون های خودش عمل کند و شما چطور از خلوص من در بیان قانون هایم مطمئن می شوید؟ شما که حق قانون شخصی داشتن را برای کسی قائل نمی شوید. قضاوت های کوچکتان، کوچک و بی پایان. در بایگانی شما بماند. من صاحبشان نیستم.


Thursday, July 08, 2004


...پس گفتم : « همه کسانی که طلب می کنند، هر چه را مطالبه کنند، حق دارند به دست بیاورند...»
پاسخی نداد. من اصرار ورزیدم: «شما چنین عقیده ای دارید؟»
او پکی یه سیگار برگش زد و بلند گفت: «بله.»
پرسیدم: «زیرا تقاضا، به هر شکل باشد، گواه نیاز انسان است.»
بی آن که سرش را برگرداند پاسخ داد:«احتیاج یک انسان، حق اساسی او نسبت به حقوق دیگر است.»
با اطمینان به پاسخ آینده پرسیدم: «اگر از شما ماهتاب را مطالبه کنند، چه؟»
او به سیگار خود پک زد،چون خاموش شده بود زمینیش گذاشت و رو به من کرد و گفت:«اگر ماه را از من بخواهند، دلیل آن است که به آن احتیاج پیدا کرده اند.» ...


Friday, July 02, 2004

فکر می کنی وقتی کم می دانم، میدان دادن به احساسم غریزه ها را بهتر رو کند یا چرندیات بهم ببافد؟



رهاوی

کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازِی
در قناری ها نگه کن در قفس
تا نیک دریابی کز چه در آن تنگناشان باز شادی هاشان شیرین است

کمترین تصویری از یک زندگانی
آب، نان،آواز
ورفزون تر خواهی از آن
گاه گه، پرواز

ورفزون تر خواهی از آن، شادی آغاز

آنچنان بر ما به نان و آب
این جا تنگسالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد، شوق پروازی نخواهد بود

شفیعی کدکنی





[Powered by Blogger]

blog*spot