رهاوی
< < < < < <<


رهاوی



فرستادن نظرات



آرشيو


Tuesday, May 03, 2005

- این جا منم. کامل و بی نقص. خوب و مقدس. [خطایی نمی کنه، گناهی نمی کنه، روزیش به موقع می رسه، پس دزدی نمی کنه (ما به دوره های بیکاریش کاری نداریم) زنش، پر حوصله و پر توان، به موقع ظاهر می شه، احتیاج به زن ِ دیگه ای نداره، پس وفاداره، پس گناهی نمی کنه (ما به قبل از ازدواجش کاری نداریم) به چشم های زن ها و دخترهای دیگه نگاه نمی کنه، یا حداقل با غرض نگاه نمی کنه، یا حداقل تو غرضش مرضی نداره (ما به این که چطوری با زنش آشنا شده کاری نداریم)]

-- این جا منم،بی پروا و بی تقوا،من می دونم کدوم یکی از همسایه ها خوشگل تر ِ ، اما اون که صداش از همه بهتر ِ یکی دیگه ست. فقط تو بهشت ِ که همه لذت ها با هم ِ . شاید برای همین ِ که اون جا بهشت ِ .


-- سلام
- روز بخیر
-- بله، روز به خیر [بهش بگو نفرت چشماش پشت دعای خیرش کم نمی آره، مرتیکه فکر می کنه منجی ِ بشریتِ که همه آدم های دنیا رو با دماغش دو قسمت کرده، نیگاش کن، رابطه های دو کلمه ای با لبخندای بسته بندی. من اما فحش می دهم، لبخند می زنم، داد می زنم، بغل می کنم. بی پروا، بی تقوا]



رهاوی

کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازِی
در قناری ها نگه کن در قفس
تا نیک دریابی کز چه در آن تنگناشان باز شادی هاشان شیرین است

کمترین تصویری از یک زندگانی
آب، نان،آواز
ورفزون تر خواهی از آن
گاه گه، پرواز

ورفزون تر خواهی از آن، شادی آغاز

آنچنان بر ما به نان و آب
این جا تنگسالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد، شوق پروازی نخواهد بود

شفیعی کدکنی





[Powered by Blogger]

blog*spot