رهاوی
< < < < < <<


رهاوی



فرستادن نظرات



آرشيو


Friday, February 26, 2010

آوازهای روزانه روزهای مرا پر نمی کنند
روزنه روزها را پرواز می دهم سوی دیوار
دیوار پر است از آوازهای تکراری، پر است از رازهای آشکار
رازهایم را روی دیوار می نویسم که همه آرزوهایم را بدانند
آرزویم آوازهای تکراری نوشتن روی دیوارهاست 


Friday, February 12, 2010

چشم هایم، حدقه، عمق تنهایی، تجربه حس هایی که فقط مال من هستند

و این جا من تجربه حس «تجربه حس هایی » که فقط مال من هستند را --حس های غیرقابل قسمت را-- با همه دنیا قسمت می کنم
تا به رخ دنیا کشیده باشم قسمت کردن تجربه ها و حس هایم را، تنها نماندنم را





رهاوی

کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازِی
در قناری ها نگه کن در قفس
تا نیک دریابی کز چه در آن تنگناشان باز شادی هاشان شیرین است

کمترین تصویری از یک زندگانی
آب، نان،آواز
ورفزون تر خواهی از آن
گاه گه، پرواز

ورفزون تر خواهی از آن، شادی آغاز

آنچنان بر ما به نان و آب
این جا تنگسالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد، شوق پروازی نخواهد بود

شفیعی کدکنی





[Powered by Blogger]

blog*spot