ستاره های سربی، چه بی خبر
صلیب سرختان به باد می رود
سحر به روی شانه هایتان
به راه خواب می رود
نشانه های دشتتان
ره سراب می شود
ستاره های سربی ام، نشانه هایتان چه شد
راه پرزرق و برقتان فدای خنده -ی که شد
من در این کویر یخ زده
مرده-خنده دوش می زنم
میان خنده های گم شده
نفس به دار می زنم
ستاره های سربی ام که گم شدید
من برایتان شبی سیاه می شوم