رهاوی
< < < < < <<


رهاوی



فرستادن نظرات



آرشيو


Tuesday, April 23, 2013

فرصت از دست رفته منی تو، برای گناهان نکرده
حسرت اشتباهات نكرده

تصوير زلزله هاي نيامده در زندگي مني تو
تصور بناهاي نريخته

بزرگترين خطاي نكرده اي تو
خبط دايه ها در بازگرداندن كودكان به مادرانشان
عاريتي بودي تو كه روي گوشهايم مي درخشيدي
زخم نزده خنجري تو
حسرت خون هاي نيامده

تصور رگبارهاي نيامده، صاعقه هاي نزده
سيماي دورستي تو كه نزديك تر نمي شود
علف هرز وجين شده اي،
كودك ناقص سقط شده

زجري تو براي زجرهاي نكشيده
براي آزارهاي نداده
براي آغوش هاي درهم نكشيده

غرور مني تو براي حوا نشدن، اسير وسوسه مار نشدن
حسرت مني تو از تصور حوا شدن، آغاز انسان شدن با ارتكاب يك گناه



رهاوی

کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازِی
در قناری ها نگه کن در قفس
تا نیک دریابی کز چه در آن تنگناشان باز شادی هاشان شیرین است

کمترین تصویری از یک زندگانی
آب، نان،آواز
ورفزون تر خواهی از آن
گاه گه، پرواز

ورفزون تر خواهی از آن، شادی آغاز

آنچنان بر ما به نان و آب
این جا تنگسالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد، شوق پروازی نخواهد بود

شفیعی کدکنی





[Powered by Blogger]

blog*spot