رهاوی
< < < < < <<


رهاوی



فرستادن نظرات



آرشيو


Tuesday, August 20, 2013


روزهاي انتظار
روزهاي بلند انتظار
بلندي هاي انتظار

روزهايي كه دستت را دراز مي كني اما نمي رسي
روزهاي درازتر از دستت
"كه نمي رسد دستم به دستت، كه در دسترس نيست دستهايت"

روزهايي كه فقط براي شب شدن آمده اند
روزهايي كه ٢٥ ساعت خواب فردا را مي بيني
شب روزهايي كه خوابت نمي برد كه فردا را ببيني

روزهاي فردا
حال هاي آينده
حال هاي گرفته شده،

نذر مي كنم براي سرآمدن انتظار روزهاي بلند
 نذرهاي بالا بلند
نذر مي كنم بلند بلند
كه فردا روز انتظار نباشد
كه فردا روز خودش  باشد



رهاوی

کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازِی
در قناری ها نگه کن در قفس
تا نیک دریابی کز چه در آن تنگناشان باز شادی هاشان شیرین است

کمترین تصویری از یک زندگانی
آب، نان،آواز
ورفزون تر خواهی از آن
گاه گه، پرواز

ورفزون تر خواهی از آن، شادی آغاز

آنچنان بر ما به نان و آب
این جا تنگسالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد، شوق پروازی نخواهد بود

شفیعی کدکنی





[Powered by Blogger]

blog*spot